سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










تنهایی که طولانی میشه معیار دوست داشتن آدمها هم عوض میشه !
یهو میبینی یارو گلدون شمعدونی گوشه اتاقشو با کل دنیا هم عوض نمی کنه ....

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

آدمهایی که طعم شکست رو حس کردن

آدمهایی که باختن

آدمهایی که خسته اند

اینا یاد میگیرند آخر هر اتفاقی بگن مهم نیست !

و واقعا از یه جایی به بعد دیگه هیچی مهم نیست...

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

خسته‌ ام...

خیلی خسته...

به من جایی بدهید...می‌خواهم بخوابم 

یک تخت خالی...یک دنیای خالی...یک قلب خالی....

 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

بیشتر مردم فقط به خاطر همدیگه زنده ن...

وگرنه کار خاصـی که ندارن! 

 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

زیر دوش به کاشی های حموم خیره می شی، غذاتو سرد می خوری، ناهارها نصفه شب، صبح ها؛ شام!
لباس هات یه جوریه انگار بهت نمیان...
ساعت ها به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگو حفظ نمی شی...!
شب ها تا صبح بیداری و فکر می کنی…
تنهایی از تو آدمی می سازه که دیگه شبیه آدم نیست…!!!

 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﮔﺬﺷﺘﻪ ...

_________________________________alone for ever


یـادَت بــآشــَــد :

زن هــــآ

تـــَــنــــهــآیـیـشــآن را گــِــریـه مـی کـــُــنـنـد

و مــــَـــردهـــآ

گــِــریـه شــآن را تـــَــنــــهـــآیـــی . . . 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

همیشه که نه !ولی گاهـــــــی ..
میان بودن و خواستن فاصله ایست ...
وقت هایی هست که کسی را با تمام وجود می خواهی.....
حتی به خاطرش نفس میکشی...
زندگی میکنی...
دنیا برایت زیبا می شوداما....
بودنت در کنارش جایز نیست .....
و این خواستن همان آرزو و یا رویایی اشتباه است...
آنجایی که او حتی ذره ای از حس تو نمی داند....

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

مادرم ميگوید

خودت را هم بُکُشي

ردّ اين غم ِمشکوک

پشت ِشيطنت هاي دائمي نگاهت

گم نمي شود . . !

تنها اوست که می فهـمد . .

_________________________________alone for ever

+نوشته شده در یک شنبه 6 / 11 / 1391برچسب:جملات غمگین,متن غمگین,جملات تنهایی,تنهایی,جملات عاشقانه,عشق,ساعت22:30توسط آرمین نخستین | |


بگذر از من بگذر از من، من و تنها بزار با من
بگذر از من، بگذر از دیوونه هایی که گذاشته سر به دامن
بگذر از من، که نگاهم دیگه دنبال کسی نیست
بگذر از من، همه رفتن از کنارم تو برو اینم غمی نیست
من خودم یه کوه غصه ام تو کنایه هاتو کم کن
من که از خودم شکستم برو و سایتو کم کن
بگذر از تلخی حرفام اگه گنگ و بی دلیلن
اگه دست و پا شکستم اگه خسته و علیلم


من به انتها رسیدم دیگه امیدی ندارم
چیزی از تو من نمی خوام گله از کسی ندارم
بگذر از من بگذر از من که منم دلگیرم از من
بگذر از این دل زخمی که گذاشته سر به دامن 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 / 6 / 1391برچسب:متن غمگین,متن تنهایی,جملات تنهایی,تنهاترین,بگزر از من,جملات مرگ,جملات عاشقانه,,ساعت10:33توسط آرمین نخستین | |


زندگیم را می بوسم و می گذارم کنار...!!!

به دردم نمی خورد...!!!

 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

یادت باشـــــــــد

دلت که شکست،

سرت را بگیری بالا ..!

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر ... 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

این روز ها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم،

تا از خودم copy بگیرم و کنار خودم paste کنم ...

شاید از این تنهایی خلاص شوم ...!!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

همه چیز را می توان حاشا کرد،

جز عطری که او بر زندگیت جا گذاشته است...

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

آدمهای احساساتی را باید کشت ...
می دانی راست می گویم ،
آدمهای احساساتی به درد این زندگی آهنی امروز نمی خورند

 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

نـِـگـــاهـ کـُـن . . .

مـــــــی بینـــــــــی . . .؟

ایــن ویــــرانــکـَــده ، آثــار بــاستانـــی نــیست . . .

مـَـنـَـــــــم...........!!

______________________________________

آه آهه آی آآآی آآآآآآآی

آییی دلم دلم دلم ،داره میسوزه


+نوشته شده در پنج شنبه 2 / 6 / 1391برچسب:عکسهای تنهایی جدید,سایت عکس عاشقانه,سایت عکس تنهایی,عکس,متن عاشقانه,جملات تنهایی,جملات غمگین,ساعت19:29توسط آرمین نخستین | |


گاهی عمیقاً مایلم « ماهی » باشم!

ماهی حافظه اش هشت ثانیه است !

بی هیچ « خاطره » ای ...

هيچ !!!!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

نقطه ی جوش همان نقطه ايست که :
.
همه چيز کم کم بخار مي شود ؛
محو می شود !
کمرنگ می شود . . .
.
.
.
.
.
آدمها را به "نقطه ی جوش" نرسانيد . . !

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

دروغ بــه خـوردمـان دادنـد دیـ ـروزی هـ ـا ..

امـ ـروز دلــی بـه دلــی راه نـدارد !

بغـ ـل کـن زانـویتــ ــ را " محکـ ـم " ؛

امشبــ ـــ را هــم بـا " بغـ ـض " بخوابـ ــــ ...

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

مــرسی کـه هستـی و هستی را رنگ میزنــی.
هیچ چیـز از تـو نمیخـواهــم
فقط بـاش.. فقــط بخــــند
فقط راه بــــرو
نـه. راه نــرو
میتــرسـم پلک بــزنم
دیگــر نبـاشـی

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

جديداً اسم خيانت شده يه اشتباه …

كه بايد ببخشي و فراموش كني

وگرنه محكوم مي شي به كينه اي بودن!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

+نوشته شده در چهار شنبه 18 / 4 / 1391برچسب:جملات غمگین,جملات عاشقانه,عکس غمگین,عکس عاشقانه,جملهای غمگین جدید,متن غمگین,جملات تنهایی,تنها,ساعت22:29توسط آرمین نخستین | |


خدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...
از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا ...
خسته ام ... از دوری ...از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام
از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام ...
آری پروردگارم از این دنیا خسته ام از آدم هایش
از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام ...
پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت در میان دل مردم نیست چرا قطره ای از
عشق در چشمان بنده هایت نیست همش دروغ پیدا است همش نیرنگ پیدا است ...
دیگر دست محبتی در میان مردم نیست
دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست سفره ی دل مردم همش دروغ
است ... به ظاهر پاک و صادقانه است ... ای خدایم ای معبودم خسته ام ... کو
زندگی پاک و مقدسانه ... کو دست عشق و محبت ... کو سفره ی وفا و
صداقت ...همه رفته اند و نیرنگ مانده است من خسته ام ...از این همه
بی وفایی ...از این همه درد انتظار ...از این همه حسرت ... از این همه اشک ... از این
همه ناله و فغان ... خسته ام ... آری ... خسته ام ... از دست خودم خسته ام از
دست این زندگی که برایم سیاه بختی آورده است خسته ام ...
از دست همه خسته ام...
از دست روزگار بی معرفت از دست مردم بی معرفت ... ای خدایم دیگر از
زندگی سیرم ... از خودم سیرم ... از دنیا سیرم... ای خدایم گوش کن صدایم ...
من خسته ام...
خدایا کمکم کن خیلی وقته
تنهام 
_________________________________________________

+نوشته شده در پنج شنبه 4 / 3 / 1391برچسب:جملات تنهایی,خسته ام,خستگی,خسته,خستم خدا,,ساعت22:47توسط آرمین نخستین | |


دارم فکر می کنم

کسی که با رفتنش خوشبختی رو ازت میگیره

چه جوری می تونه بهت بگه :

روزی هزار بار برات آرزوی خوشبختی می کنم ...!! 

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

غمگـیـــن تــریـن جــای خــاطــره اونجــاییـه کــه کــم کــم


احســاس میکنــی چهـــرش هم داره از یــــــادت میـــرِه ...!

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

•.♥کسی که نشسته است

همیشه خسته نیست...

 شاید جایی برای رفتن نداشته باشد... .
♥.•


وقتی نه دستی برای گرفتن است،
نه آغوشی برای گریه،
نه شانه*ای برای تکیه؛
انتظار نداشته باش خنده*ام واقعی باشد مادر !!!
می خندم تا تو آرام باشی…
این روز*ها فقط زنده*ام تا دیگران زندگی کنند
 

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

تک درختی تنها هستم که در بیشه زار رویده ام کسی نیست که بمن تکیه کند

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه نداردمانندکودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ،
نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم
بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری...


مــــــرد است دیگر ....گاهی تند میشود،

گاهی عاشقانه میگوید....!!

مـــــــــــرد است دیگر....

غرورش آسمان ،دلش دریاست.....!!

تو چه میدانی از بغض گلو گرفته یک مــــــــرد...؟؟! ...

تو چه میدانی از چشمانت که شده دنیای او.....؟

تو چه میدانی از هق هقِ شبانه ای که خودش خبر دارد و 

بالشتش....!؟!!


تو برو پیِ درد و دل های مردی بگرد که پاییز شده کابوس شومش....!!!

مرد را فقط مرد میفهمد و مـــــــــــرد.....!!!؟

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

خوبــم

باور کنیــد

اشکها را ریخته ام

غصه ها را خورده ام

نبودن ها را شمرده ام .

این روزها که می گذرد .

خالــی ام .

خالــی ام از خشم ،

دلتنگــی ،

نفرت ،

و حتی از عشق ،

خالــی ام از احساس !

خوبــم ،


اما تــو باور نکن...! 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

دوستی یک اتفاق است و جدایی یک قانون

دلم گرفته از آدمهایی که میگن ilove you اما حتی معنیشو هم

نمیدونن. ازآدامهایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو

نیستند. از ادمهایی که زیر بارون واست میمیرن ولی وقتی افتاب میشه

همه چیز یادشون میره..........


پريشانم

چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!

مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي

خداوندا!

اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي

لباس فقر پوشي

غرورت را براي ‌تکه ناني

‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌

و شب آهسته و خسته

تهي‌ دست و زبان بسته

به سوي ‌خانه باز آيي

زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خيز تابستان

تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي

لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري

و قدري آن طرف‌تر

عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌

و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر روزي‌ بشر گردي‌

ز حال بندگانت با خبر گردي‌

پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت از اين بودن، از اين بدعت

خداوندا تو مسئولي

خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است

چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است 


میترسند...

دخترک*های شهر من 

دیگر از سایه ی مرد هم میترسند.. 

روزگاری می*گفتند سایه ی بالا سر یعنی* مرد اما حال.. 

میترسند...

... ... ... ... 

مردانگی مرده
است... 

دیگر اینجا عطر زنانگی هم بیهوده است.. 

تلخ خاطره*هایی* مانده از این مردم... 

مردم همه در بیهوده رفتن*های خویش سردرگم...

 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

من از تنها بودن زیاد راضی نیستم ...



ولی خوشحالم كه با خیلی ها نیستم .......


تنها نشسته ام . . .

چای می*نوشم ، و بغض می کنم !

هیچکس مرا را به یاد نمی*آورد !

 این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی !

 و من . . .

 حتی آرزوی ِ یکی نبودم . . .! 

جايي خواندم ما آدمها زنده ايم


به سبب آنكه كسي دوستمان داشته باشد


سوالي پيش آمد...!!!


من براي چه زنده ام..؟!!

چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه
هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه
چـقـدر خـوبـه
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .

سنگ،کاغذ، قیچی
کدام باشم از تو برده ام دنیا؟
...سنگ باشم؟
یا قیچی؟
بشکنم یا جدا کنم
.
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟
آخ دنیا...آه دنیا...
با من هم بازی نشو.

خیلی تنهام

خیلی وقته که دلم میخواد پیش خدا برم

از زمین دل کندم و اون بالا بالاها برم

آخه اینجا هیچ کسی عاشق آدم نمیشه

اگه هم عاشق بشه لایق آدم نمیشه

یکی عاشقت میشه میگه که خیلی با حالی

آخر کارش میفهمی عمریه سر کاری


پرندگانم را آزاد کردم

چون فهمیدم نداشتن تنها راه از دست ندادن است 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟

و تو جواب میدی “خوبم!

کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

وقتی که تنهـا میـشم میـرم کنآر دریـا تا بـاش درد و دل کنـم

بگـم که شـاید دریـا قـدر منو بدونـه

بگـم که عاشـق بودم

بگـم که تـــــَنهـا شـدم

بگـم که دوسش داشتم

 

 بیا جایمان را با هم عوض کنیم

دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . .



میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم ..

در ساحل کنار جاده نشسته ای
هوای سرد،
صدای باد
انتظار انتظار انتظار … … …
دست می سوزد با سیگار !
به خودت می آیی،
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،
نه دستی که شانه هایت را بگیرد،
نه صدای که قشنگ تر از باد باشد ..
تنهایی یعنی این….

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

زندگي چيست ؟ اگر خنده است چرا گريه ميكنيم ؟ اگر گريه است چرا خنده ميكنيم ؟ اگر مر گ است چرا زندگي مي كنيم ؟ اگر زندگي است چرا مي ميريم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟ اگه عشق نيست
چرا عاشقیم

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

یادم میاد یه روزی تنهای تنها بودم
با اون همه تنهایی اسیر غم نبودم

من بودم و یه سایه فقط خودم رو داشتم
کاری با کار دنیا با آدماش نداشتم

تا که یه شب تو شبها چشم به چشمت افتاد
سر اومد این تنهایی دلم به من خبر داد

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که باز بری بذاری من رو با بیقراری

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که جاش برام تو سینه یه دنیا غم بذاری

حالا اومدم با سایه ها با غصه ها نشستم
از تو نموند بجز غم تو این شبا یه خستم

کاشکی میشد دو باره اون روزا بر میگشتن
میومد اون زمونی که غصه ای نداشتم

دیگه شدم غریبه با دنیا و زمونه
اون که دلی نداره باید تنها بمونه

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

فکر تنهایی نباش ، تنهایی خودش تنهاست ،

تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست


ادامه مطلب...

چه کنم با دل تنها چه کنم با این غم دل چه کنم با غم دل چه کنم

با این درد دل من ای دل من...

-------------------------------------------------


ادامه مطلب


امشب خسته تر از هر روزم...

كاش ميشد گوشه اي نوشت :

خدايا امشب خيلي خستم...

فردا صبح بيدارم نكن

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...

كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

  روی این زمــــین خـــــاکی * مــــیدونم شدم غـــــــریبه
دیـــــگه آرزو نـــ ــدارم کـــ ـــسی دستـــامو بـــــگیره

آسان دل سپردم

این شد که آسان باز پس دادش

چقدر به تلخی می گذرد از میان خاطراتم,یادش

___________________


زن وار حسادت میکنم ...

دلم آغوش پر آرامشی را می خواهد که زیر باران گرمم کند...

دلم میخواهد کسی باشد

خوب باشد...

مهربان باشد ...

بس باشد ...


همه ی این بودن هایش فقط برای مـــــــــن باشد...

فقط مـــــــــــن

و

 بـــــ ـــ ــا  شــــ ـــ ــــ ـــد

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

دنیای من تاریک و غمگینه

بار جدایی خیلی سنگینه

هر کس که از حالم خبر داره

از شونه هام این بار رو برداره

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

خـیـلـی سـخـت ِ

دلـت بـودنـش رو بـخـواد . . .

ولـی بـه نـبـودنـش عـادت کـنـی ! . . .

من اگه خــــــــــــــــــــــــ ـــــــدا بودم


یه بار دیگه تمـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم ببینم که

یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه

____________________


آه ای مردم روزی که من مردم مرا در پارچه سیاهی بگذارید

تاهمه بدانند زندگی من از آن پارچه سیاهتر بوده .

چشمانم راباز بگذارید تاهمه بدانندهنوز چشم براهش هستم.

دستانم راباز بگذارید تاهمه بداننددست خالی ازاین دنیارفته وباخود چیزی نبرده ام.

ودر آخرمرااز کوهساران بغلتانیدهرکجاکه آرام گرفت مرا آنجادفن کنید

وتکه یخی رابه صورت صلیب بر مزارم بگذارید تا بجای عزیزترین کسم برمزارم بگرید....

دلم گرفته آسمون نمي تونم گريه كنم

شكنجه مي شم از خودم نمي تونم شكوَ كنم

انگاري كوه قصه ها رو سينه من اومده

آخ داره باورم ميشه خنده به ما نيومده

خنده به ما نيومده

دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترَم

تو رو زگار بي كسي يه عمره كه در به درم

حتي صداي نفسم ميگه كه توي قفسم

من واسه آتش زدنت يه كوله بار شب بسم

دلم گرفته آسمون يه كم منو حوصله كن

منو كه از اين روزگار يه خورده كمتر گله كن

منو به بازي ميگيرند عقربه هاي ساعتم

برگهَ تقويم ميكنه لحظه به لحظه لعنتم

آهاي زمين يه لحظه تو نفس نزن

 نه چرخ كه آروم بگيره يه آدم شكسته تن

رفت
و رفت
از میان ِ درختان ایستاده
و عطر ِ سخت پوستان ِ خفته
گذشت
در انتهای آن همه سبز
سیاهی ِ عمیق
او را به خود خواند
وارد شد
یکباره همه چیز به پایان رسید
نور ، صدا ، حضور ...
هرچه پیشتر رفت
بیشتر تنها شد ... گریست
وارد شده بود
بی
که بداند خروج کدام سو ست!


 

•.♥دلم پُــــــــــر است

پُــــــــــر پُــــــــــر پُــــــــــر

آنقــــــدر که گاهی اضافه اش،

 از چشمانم می چـــــکد !!♥.•

しѺ√乇

?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br